خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی
شن ها بخشید و به انگشت نشان سپیداری و گفت:
«نرسیده به درخت کوچه باغی ست که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی ست
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر به در آرد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی*
ده قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال قضا
خش خش میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او میپرسی:
خانه ی دوست کجاست!!؟
:: برچسبها:
خانه ی دوست ,
کودکی میبینی ,
نشانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0